#خاطراتـدفاعـمقدس
خاطره نادرزمانی از شروع جنگ در خرمشهر
تازه جنگ شروع شده بود و مردم خرمشهر نه امکانات نظامی داشتند و نه تجربه آنچنانی از جنگ کلاسیک.

طی گذشت ۲۰ ماه از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ تا ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، و درگیریهای شهری جریان خائن تجزیه طلب خلق عرب در سال ۱۳۵۸، مردم تا حدودی با ساخت نارنجک دستساز، کوکتل مولوتف و سنگر، نحوه مبارزه شهری، و با صدای انفجار بمب صوتی و نارنجک و رگبار اسلحه های سبک، تا حدودی آشنایی پیدا کرده بودند اما تا زمان شروع رسمی جنگ، هرگز صدای انفجار گلوله توپ و خمپاره و بمباران هوایی را نشنیده و ندیده بودند!
با حمله تانکها و آتش توپ و خمپاره ها و بمباران هوایی حزب بعث صدامحسین به خرمشهر، مردم هم خود را برای دفاع از شهر آماده کرده و در کنار نیروهای نظامی و انتظامی و ارتش و بسیج و سپاه، وارد جنگ شدند.
هرکس دوست داشت به نحوی کاری انجام دهد و کمکی بکند.
جوانان با بیل و کلنگ و گونی، مشغول سنگربندی خیابانها و کوچه پسکوچههای شهر شدند.
زنان و دختران نیز مشغول آشپزی و تهیه غذا و امکانات امدادگری، و نجات مجروحان و یاری رزمندگان و مبارزین شدند.
جوانان و نوجوانان خیابان ۲۰متری همیشهبهار کوی طالقانی نیز مثل همه محله های خرمشهر آماده دفاع شهری شده و بچه های مسجد حضرت امام علی ابن ابی طالب علیه السلام این خیابان، خود را مشغول جمعآوری امکانات دفاعی و امدادی کرده بودند.
کار ما نوجوانان این بود که به درب منازل میرفتیم و از مردم تقاضای کمک میکردیم.
آنها هرچه در منزل داشتند در اختیار ما میگذاشتند و ما به مسجد میآوردیم.
بطری شیشهای، بند کفش برای فیتیله، نفت و بنزین و امشی، کبریت و فندک گازی برای ساخت کوکتل مولوتف، سراهی و بوش و اتصالات لوله آب آهنی برای ساخت نارنجک دستساز، چسب زخم و باند و دارو و محلول ضدعفونی و شستشو، تخت و ملافه و میز و صندلی برای امدادگری، گونی و طناب برای ساخت سنگر، چراغ قوه و فانوس نفتی و شمع، نان و کنسرو و کمپوت و خوشکبار، و خلاصه هرچه در منزل داشتند به ما تحویل میدادند.
جوانانی که سن شان از ما بیشتر بود، برای دفاع از محله مان پیشنهاد و طرح میداد.
یکی میگفت: «با جمع آوری آهنآلات و ضایعات، در مسیر تانکها و نیروهای عراقی مانع ایجاد کنیم و آنها را تا رسیدن نیروهای کمکی معطل کنیم!».
دیگری میگفت: «در مسیر آنها چندین ردیف لایه سیم خاردار و میلگرد و مفتول بکشیم که در چرخهای تانکها گیر کنند و نتوانند حرکت کنند!»
یکی دیگر پیشنهاد داد: «کوکتل مولوتوف ها را به پشتبام مسجد ببریم و از بالا به روی نفربرها و تانکها و نیروهای عراقی بریزیم و آنها را آتش بزنیم!»
الان درست یادم نیست کدام یک از بچه ها پیشنهاد داد، نمیدونم شهید مرتضی اصفهانی بود، یا شهید غفور ذاکری، گفت: «اگر عراقی ها از این موانع رد بشوند، وارد خیابان و محله مان خواهند شد! بهتره تمام درب های منهول(آدمرو) فاضلآبهای محله را برداریم و در هر منهول چند کوکتل مولوتوف و نارنجک دستساز و کبریت جاسازی کنیم. درب منازل را باز، و در منازل و پشتبامها تعدادی نارنجک و کوکتل مولوتوف و کبریت بگذاریم. قسمتی از دیوارهای بین اتاقهای منازل را بشکافیم و خانه ها را بصورت تونل بهم وصل کنیم که اگر عراقی ها وارد خیابان شدند ما از پشتبام نارنجک بندازیم و از تونلها به سمت دیگری برویم و از آنجا هم ضربه بزنیم فرار کنیم!»
این پیشنهاد جالب و خوب پذیرفته شد و ما مشغول کار شدیم و درب های منهولها را باز کردیم و کبریت و بمب دستساز جاسازی کردیم.
بعدها که دشمن وارد شهر شد، شیوه تونل خانگی جواب داد و دیوارهای بین منازل تا مسجد جامع شکاف داده شد و رزمندگان و مدافعان خرمشهر از همین تونلها به دفاع از شهر و ضربه زدن به دشمن پرداختند.
در پایان یادی کنیم از حضرت امام خمینی و تمام شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و مدافعان حرم و شهدای دفاع ۱۲ روزه جنگ تحمیلی رژیم کودک کش صهیونیستی، و مخصوصا شهدای خیابان همیشه بهار و مسجد امام علی علیه السلام خرمشهر، شهیدان: محمدرضا مختاری، هادی عبدالهی، محمود رمضانی، منوچهر سیلابی، سعید سمیرانی، غفور و حمید ذاکری، عبدالحسین و عبدالرضا سبعه، سید احمد و سید محمود سجادی، یونس علیپور، فریدون قلیچخانی و علی حاوی.
راوی: نادرزمانی خرمشهری، رزمنده بسیجی دوران دفاع مقدس گردان امام حسین ادوات لشکر ۳۳ المهدی جهرم استان فارس
🔹 لینک تمام خاطرات نادرزمانی و دوستان:👇
https://pasokhgooyan.blogfa.com/category/6
موضوعات مرتبط: فرهنگی ، خاطرات نادر زمانی و دوستان
برچسبها: خاطرات جبهه , نادر زمانی خرمشهر , شروع جنگ تحمیلی















