
💠 *ادامه قسمت ششم:*
http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2468
🔹حاج احمد غلامپور از پاسدارن، حاج حسن و حاج مجتبی و حاج اسدالله و شهیدان ابوالفضل و عبدالامیر غلامپور، فرزندان مرحوم حاج علی هستند که هم خود حاج علی و هم تمام فرزندانش رزمنده و جبههای بودند و هنوز به انقلاب و نظام ولائی و خون شهدا وفادار و مدافع ارزشها هستند.
عبدالامیر، سالها مفقودالاثر بود، اما در سال ۱۳۷۵ پیکر پاک این شهید والامقام در حاشیه ساحل فاو مورد تفحص و شناسایی، و طی مراسم باشکوهی تشییع، و چون خانواده اش در قم ساکن بودند، در گلزار شهدای آن شهر مقدس بخاک سپرده شد.
غلامپورهایی که درقسمت ششم خاطره ام نامبردم، فرزندان مرحوم حاج حسین غلامپور هستند.
🔹در همان روزهای اول جنگ، یروز با حاج اسحق به آبادان و منزلشان رفتیم.
شهر آبادان هم مثل خرمشهر وضعیت جنگی بخود گرفته بود و جوانان و نوجوانان، شهر را سنگربندی و در سنگران شان کوکتل مولوتوف و سراهی و چوب و چماق و شمشیر و کارد و ساطور و هر سلاحی که بتوان در جنگ تن به تن از آن استفاده کرد، گذاشته و آماده دفاع از شهر بودند!.
یعقوب غلامپور، آن زمان معلم بود اما بخاطر تعطیلی مدارس، یک دستگاه ضبط صوت کوچک و میکروفن و دوربین عکاسی برداشته و گمان کنم برای صدا و سیمای آبادان و خبرگزاری و روزنامه جمهوری اسلامی گزارش جنگی از سطح شهر و مدافعان آبادان تهیه، و با مردم و رزمندگان مصاحبه میکرد و کلی عکس و فیلم داشت.
ایشان از جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس هستند. یکبار خدا به بنده توفیق داد و در یکی از اعزام های پادگان احمد ابن موسی علیه السلام شیراز، در خدمت ایشان بودم و او به جبهه فاو و بنده به جبهه شلمچه اعزام شدیم.
حاج محمد غلامپور که در طول هشت سال دفاع مقدس، رزمنده و جزو نیروهای جهاد و سنگرسازان بیسنگر بود، در خاطره ای از روزهای اول جنگ آبادان عنوان کرد: "من و برادرم دکتر علیرضا آن زمان سن زیادی نداشتیم و زیر ۱۴ سال بودیم اما به کمک جوانانی که در حال آمادهباش و سنگربندی شهر بودند میرفتیم و هر کاری از دستمان برمیآمد، مثل تهیه لوازم و نیازمندیها، و پرکردن و حمل گونی برای سنگرسازی انجام میدادیم. بچه های همسن من آن زمان با توجه به عدم وجود سلاح و مهمات کافی برای جنگیدن با عراقی ها، بفکر استفاده از حداکثر امکانات موجود در آبادان برای مقابله و دفاع از شهر بودند و هرکس یک پیشنهاد و طرح دفاعی مطرح میکرد. مثلا یکی از بچهها پیشنهاد استفاده از کابلهای پایههای برق شهری، بعنوان تله برای تانکها و نیروهای عراقی را داد، اما متاسفانه برق آبادان هم قطع شده بود و امکان اتصال در هیچ نقطهای از شهر وجود نداشت". (بعد ها نیروهای عراقی در جنگ، از برق فشارقوی بعنوان تله برای ایرانیها استفاده کردند. آنها در مسیر رزمندگان مان کانالها و نهرهای پر از آب ایجاد کرده و کابلهای برق را درون آنها تعبیه نموده، و همزمان با ورود رزمندگان به آن کانالها و نهرها، اتصال برق برقرار و کسانی که در آب بودند دچار برقگرفتگی میشدند!.)
🔹بعد از سقوط قسمت غربی خرمشهر، رژیم حزب بعث عراق خیلی تلاش میکرد شهر آبادان و قسمت شرقی خرمشهر را هم تصرف کند!. لذا از سمت ساحل رودخانه اروند(بقول عراقی ها "شطالعرب") با توپ و خمپاره و تانک و هواپیما اقدام به بمباران شهر، و از سمت خشکی نیز با پیشروی و تسخیر جاده های اهواز_آبادان، آبادان_ماهشهر، قصد عبور از رودخانه بهمنشیر و ورود به آبادان را داشت که در این طرح و عملیات شکست خورد و نیروهایی که از رودخانه بهمنشیر گذشته و وارد نخلستانهای آخر کوی ذوالفقاری شده بودند توسط مردم و ارتش و سپاه و بسیج آبادان کشته و تارو مار شده و "نبرد ذوالفقاری" را در دفتر تاریخ هشت سال دفاع مقدس بر برگی زرین ثبت نموده، و دشمن را در تکمیل محاصره و سقوط آبادان ناتوان کرده و تا چندین ماه و فرارسیدن عملیات ثامنالائمه و شکست حصر آبادان، در پشت جاده آبادان_ماهشهر متوقف کرده و مانع تصرف شهر شدند.
🔹با تماس تلفنی که اخیرا با جناب آقای قاسم قناعتیان داشتم، ایشان در خاطره خود عنوان کردند: " در روزهای اول جنگ که در فرمانداری خرمشهر شاغل بودم، از آبادان درخواست کمک و ارسال تانک و مهمات کردیم اما فرماندهان ارتش اعلام کردند که خود ما هم هیچ امکانات کافی برای دفاع احتمالی از آبادان نداریم و از شانزده دستگاه تانکی که در اختیار ماست فقط یک تانک سالم و قابل استفاده است! و آنهم برای پوشش و پاسخ آتش دشمن از سواحل رودخانه اروند بکار گرفته میشود و وجودش در آبادان الزامی است".
*آری برادر! خرمشهر و آبادان اینگونه توسط بنیصدر و فرماندهان خائنش، مظلوم واقع شد و جان عزیزترین فرزندان شان را در راه دفاع از شهر و کشور و انقلاب تقدیم نمودند!*
http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2469
📤پاسخگویان:
عضویت در کانالهای واتس آپ، تلگرام، ایتا، سروش:👇
http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/1708
در ایتا:
https://eitaa.com/pasokhgooyan/312
در تلگرام:
https://t.me/pasokhgoyan/13457
در وبلاگ
http://pasokhgooyan.blogfa.com/post/2469
در سروش:
https://sapp.ir/pasokhgooyan
موضوعات مرتبط: فرهنگی ، خاطرات نادر زمانی و دوستان
برچسبها: قسمت ششم خاطره , خاطره نادر زمانی , روزهای اول جنگ , دفاع در خرمشهر















