🔴 خاطره طنز جبهه:
سر گاو توی خمره گیر کرد!
زمان جنگ، یروز پای قبضه خمپارهانداز ۸۱ میلی متری در شهرک دوئیجی عراق، مشغول شلیک گلوله خمپاره بودیم و دیدهبان از پشت بیسیم، مرتب از ما درخواست گلوله میکرد!.
ما هم طبق رسم و سنت بچه های جبهه و جنگ، با شلیک هر گلوله، نیمهای از این آیه: "ما رمیت اذ رمیت" را پشت بیسیم میگفتیم و گلوله خمپاره را در دهنه لوله قبضه خمپارهانداز میانداختیم و دیدهبان هم وقتی گلوله را دریافت میکرد نیمه بعدی آیه را میگفت: "و لکن الله رمی"
(با خواندن قسمت اول
موضوعات مرتبط: اجتماعی ، فرهنگی ، خاطرات نادر زمانی و دوستان
برچسبها: خاطره جبهه جنگ , ادوات لشکر المهدی , خاطره نادر زمانی
ادامه مطلب
تاريخ : شنبه دهم خرداد ۱۳۹۹ | 3:47 | نویسنده : نادرزمانی |